نقد نظریه بازسازی در تعلیم و تربیت (قسمت دوم)
به دلیل تنوع فرهنگهای موجود در جهان، جای تردید است که یک ضابطه کلی که مورد حمایت تمام گروههای فرهنگی باشد بتواند در این برهه از زمان بوجود آید.
به دلیل تنوع فرهنگهای موجود در جهان، جای تردید است که یک ضابطه کلی که مورد حمایت تمام گروههای فرهنگی باشد بتواند در این برهه از زمان بوجود آید. نه تنها یک ضابطہ قانونی جهانی در فرهنگهای گوناگون مورد توجه و رعایت قرار نمی گیرد، بلکه بهترین فرض و پیشنهاد این است که هر فرهنگی مقررات خاص خود را داشته باشد. ممکن است اعتراضات مستدل و عقلانی به این نوع تمرکزگرایی، از طرف کسانی که دارای عقاید فلسفی گوناگونی هستند، رو به افزایش باشد؛ این نظر وجود دارد که تحول و ابداع به دلیل تنوع اشخاص به خودی خود رخ خواهد داد، و هر تمرکزگرایی در حوزه جهانی می تواند پیامدهای زیان آور برای تحول اجتماعی داشته باشد. در حقیقت، این امر ممکن است موجب نابودی ایده آلهای مطلوبی باشد که نظریه بازسازی از تحول انتظار دارد. ما واقعا نمیدانیم آیا قوانین جهانی عملی و مطلوب است یا نه، زیرا هنوز مطالعات و بررسیهای تجربی کافی در این زمینه صورت نگرفته است. احتمالا سازمان ملل متحد مهم ترین آزمایش تجربی بشر در این خصوص باشد، اما قدرت آن برای کنترل جنگ، توطئه های جهانی و حتی گرسنگی و بی عدالتی اقتصادی تقریبا ناچیز است. آرمانگرایی چشمگیر نظریه بازسازی دارای فوایدی است، اما در عوض نظر ما را از مشکلات فوری و نزدیک به سوی برخی از اهداف ایده آل معطوف کرده است.
واضح است که بازسازی گرایان و اصلاح طلبان لیبرال از طرف نیروهایی پذیرفته شده اند که زمانی در صدد شکست دادن آنها بودند. آنان زمانی شدید برای برنامه های رفاه اجتماعی لیبرالها در آغاز و نیمه قرن بیستم مبارزه می کردند. آنها درباره بیمه بیکاری، رفاه، عضویت در اتحادیه ها، مالیات بر درآمد تصاعدی، امنیت اجتماعی، و تمدید و گسترش حمایت مالیاتی تعلیم و تربیت از مدارس ابتدایی و متوسطه تا دانشکده های عمومی و دانشگاههای دولتی، بحث و گفتگو می کردند. آنان به اهدافشان رسیده اند، و این برنامه ها در حال حاضر دارای اعتبار قانونی است؛ با این حال، بازسازی گرایان در مطرح کردن برنامه ها و اهداف جدید برای مجذوب کردن اذهان عناصر فعال ناکام مانده اند. در نتیجه، جامعه آینده جهانی در سالهای اخیر خیلی بیش از نظریه بازسازی برای مشکلات و مسائل جهان راه حل ارائه داده است. حاصل آن که، بسیاری از حملات و ضربات نظریه بازسازی اکنون صدای طبلی خسته را دارد، و شدت و عمق آن از بین رفته است. به رغم کم توجهی که نسبت به نظریه بازسازی صورت گرفته، ندای فراخوانی آن برای فعالیت هنوز باقی است.
به نظر می رسد به رغم کوششهای اصلاح طلبانه در برهه ای از زمان، مشکلات ادامه دارد و شاید حتی پیچیده تر از قبل هم شده است. امروزه، مردم درباره بحران صحبت نمی کنند، بلکه درباره «میلیونها بحران» صحبت می کنند که شاید از بهترین اصلاحات برنامه ریزی شده دور مانده است. مردم آمریکا از قدیم با برنامه های دراز مدت مخالف بوده اند، و ظاهرا دچار یک بحران ذهنی شده اند که تا مشکلی به سراغشان نیاید، آن بحران را احساس نمی کنند.
شبیه سازی کامپیوتری از جریانها و گرایشهای جهان نشانگر حرکت کردن در جهت افزایش بحرانهایی از قبیل جمعیت جهان و صنعتی شدن بی رویه، کاهش منابع طبیعی و انهدام محیط زیست است. گزارش باشگاه روم تنها یکی از موارد برجسته و قابل ملاحظه دعوت به عمل در خصوص این نوع مشکلات است. این گروه که متشکل از یکصد صنعتگر، دانشمند، اقتصاد دان، مربی تربیتی، و سیاستمدار بود، تلاش کرد فعالیت هماهنگ و فراگیری را در مسیر واقعی و انسانی از خود بروز دهد. آنها تصاویر برجسته ای از بدبختیهایی که بر جمعیت، ذخیره غذایی، و منابع غیر قابل تجدید سایه افکنده بود، ارائه دادند و اظهار داشتند که اگر فعالیتهای صریحی در آینده نزدیک صورت نپذیرد، اوضاع وخیم تر خواهد شد. در کتاب محدودیتهای رشد که از آثار کلیدی و اصلی آنهاست، پیش بینی شده که اگر نرخ رشد کنونی ادامه یابد، در قرن آینده فاجعه عمومی رخ خواهد داد. در دومین گزارش، تحت عنوان انسانیت در نقطه آغاز به توصیف دو شکاف موجود - یکی بین انسان و طبیعت و دیگری بین کشورهای ثروتمند نیمکره شمالی و کشورهای فقیر نیمکره جنوبی - می پردازند. این یافتهها و نتایج نیاز به تحولات فوری و بنیادین در سطح جهانی را که مورد حمایت بازسازی گرایان است، تأکید می کند. دورنمای بحرانها و بدبختیهایی که بازسازی گرایان سالها منتظر آن بودند، در واقع نبایستی برای ما شگفت آور باشد. تحلیل گرایان و منتقدانی که بازسازی گرایان را به خطر آفرینی و ایجاد ترس و دلهره متهم کرده اند، اکنون ضروری است به تجدید نظر بپردازند. دست کم روشن است که بازسازی گرایان اگر گمراه شده اند نه به دلیل خطر آفرینی و ایجاد ترس و دلهره، بلکه به واسطه کوتاهی در به صدا در آوردن زنگ خطر قوی تر بوده است. امروزه بسیاری از مردم نسبت به میزان و عمق مشکلات بی اطلاعند، و بازسازی گرایان به حق می توانند ادعا کنند که مدارس و مربیان در بیان آشکار ماهیت مشکلات و دشواریها صراحت لهجه نداشته اند.
فلسفه بازسازی گرایی پادزهری آماده و در دسترس بوده تا کسب فضیلتهای مادی گرایی، ارزشهای فرهنگی ایجاد شده، و عدالت اجتماعی را آسان کند. در حالی که نظریههای بازسازی گرایان همیشه مورد پذیرش نیست، اما می تواند افکار عمومی را درباره مسائل و موضوعات دقیق تحریک کند. این نظرات منظره هایی از یک جهان متکامل تر در پیش رو قرار داده، ابزار رسیدن به آن را مشخص می کند. شاید، این کوتاهی سایر فلسفه هاست که آینده نگر نبوده، اهدافی کوتاه مدت و بلند مدت برای آینده مد نظر قرار نداده اند. علاقه به ارزشهای اجتماعی، عدالت انسانی، جامعه بشری، صلح جهانی، عدالت اقتصادی، فرصتهای برابر، آزادی و دموکراسی، همه از اهداف مهم نظریه بازسازی بشمار می رود؛ چیزهایی که متأسفانه جهان فاقد آنهاست. اگر بپذیریم که بازسازی گرایان در آرزوهای خود برای محو شرور اجتماعی بی حوصله و تندرو هستند، این امر در جهانی که از تنفر، حرص و طمع، تعصب، و جنگ پر شده، کاملا قابل درک است.
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص309-307، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}